Web Analytics Made Easy - Statcounter

بانکی پور گفت: ۲۵ آبان حماسه‌ای در قلب تاریخ نصف جهان است که حضرت امام خمینی هم از آن یاد کرده اند و اوج ایثارگری مردم یک شهر را نشان می دهد اما جای خالی آن همچنان در تقویم ملی به چشم می‌خورد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از صاحب نیوز؛ حتی بیانش هم سخت است که 370 جوان گلگون کفن را یک روزه و همزمان برای تشییع و تدفین به شهر بیاورند در حالی که برخی از خانواده‌های این شهدا حتی از شهادت فرزندانشان خبر نداشتند و در حین تشییع متوجه این موضوع شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سنگینی احساس جوان بسیجی که در حین جا به جایی پیکر مطهر 370 شهید، در خیل عظیم جمعیت، 25 آبان سال 1361 به یک باره اسمی را می‌بیند که مبهوت آن می‌شود، نام برادرش که چندی قبل به جبهه اعزام شده بود.

استان اصفهان بنابر آمار بنیاد شهید و امور ایثارگران با تقدیم بیش از 23000 شهید، 48200 جانباز و 3500 آزاده، برترین آمار ایثارگری کشور را دارد.

اما حماسه 25 آبان یعنی همان حماسه‌ای که امام خمینی -رحمة الله علیه- در رابطه با آن فرمودند «شما در کجای دنیا می‌توانید جایی را مثل استان اصفهان پیدا کنید؟ همین چند روز پیش فقط در شهر اصفهان در حدود 370 نفر را تشییع کردند»

اما آن چه در این روز تاریخی به یادماندنی‌تر بود حرکت کاروان‌های اعزام به جبهه در همان روز و به بدرقه همان مردمی بود که پیکرهای پاک شهدا را تشییع کردند. این جوانان غرق به خون شده نه تنها روحیه جهادی و انقلابی مردم را تحت تأثیر قرار نداده و ضعیف نکرده بود بلکه عزمشان را برای جهاد راسخ‌تر کرد.

امیرحسین بانکی پور، نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با صاحب نیوز، حماسه 25 آبان را نقطه‌ای روشن در تاریخ این شهر خواند و گفت: نامگذاری این روز به نام روز حماسه و ایثار اصفهان این فرصت را فراهم می‌کند که هر سال دستگاه‌های مختلف امکان پرداختن به این موضوع را پیدا کرده و یاد و نام این رشادت و حماسه را زنده نگه دارند.

این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از دیده‌های خود در آن روز در حالی که نوجوانی 13، 14 ساله بود سخن گفت و از قیامتی که در اصفهان به پا شده بود؛ این که 370 تابوت را تا رسیدن به مقصد خاکی‌شان در آن شور و احساس و انقلاب روحی مردم مدیریت کنی، کار دشواری بود که چون ملت همراه با روحیه جهاد بودند میسر شد.

وی اما از روایت نشدن آن روز سخن به میان آورد و اظهار کرد: متأسفانه وقایع آن روز در اصفهان مستندسازی نشده است و لازم است مستندسازان به این موضوع بپردازند.

این چهره شناخته شده فرهنگی اصفهان تأکید کرد: آن چه زمینه چنین تشییعی را در آن روز فراهم کرد، صداقت مسئولان بود که موجب همراهی مردم شده بود اما رفته رفته با مشاهده برخی بی‌صداقتی‌ها در بین مسئولان کشور، روحیه جهادی و انقلابی مردم ضعیف‌تر از آن روز شده است.

بانکی‌پور تأکید کرد: در هر جای جهان چنین رخدادی روی دهد، موجب باختن روحیه مردم می‌شود ولی آن روز همه مردم اصفهان شاهد قوت قلب اصفهانی‌ها بودند و مشاهده کردند نه تنها این تشییع آسمانی آثار منفی در جامعه نداشت بلکه برعکس آثار بسیار مثبتی به همراه داشت.

اما با وجود رقم خوردن چنین حماسه‌ای در اصفهان و نامگذاری این روز در شورای فرهنگ عمومی و با وجود پیگیری‌های شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان اصفهان، مناسبت 25 آبان به نام روز حماسه و ایثار اصفهان در تقویم ثبت نشده است.

بانکی پور در این رابطه نیز گفت: این موضوع در بین نمایندگان مطرح شد و جمع بندی این بود که امسال با توجه به ضرورت اختصاص توان مجلس برای بهبود معیشت مردم و انتظار مردم در این رابطه، صلاح نیست زمان مجلس به این موضوع اختصاص داده شود اما قطعاً در سال‌های آتی با عبور از شرایط کنونی اقتصادی آن را مطرح خواهیم کرد.

این نماینده مجلس تأکید کرد: نامگذاری روز اصفهان باید با پیوست‌های مختلف و با برنامه باشد تا اثرگذاری خود را داشته باشد و نباید صرفاً به دنبال ثبت یک روز در تقویم به نام اصفهان بود.

استان اصفهان یک دهم شهدای دفاع مقدس، یک ششم شهدای روحانی و یک ششم شهدای دانش آموزی کشور را به خود اختصاص داده است.

۲۵ آبان حماسه ای در قلب تاریخ نصف جهان است که حضرت امام خمینی هم از آن یاد کرده اند و اوج ایثارگری مردم یک شهر را نشان می دهد اما جای خالی آن همچنان در تقویم ملی به چشم می خورد تا این حماسه و فرهنگ ایثار به نسل بعد به درستی منتقل شود و در این میان وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی بسی سنگین است.

انتهای پیام/انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: استان اصفهان بانکی پور حماسه ای آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۸۴۱۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی

ایسنا/اصفهان نویسندۀ سفرنامۀ «در کلمات هم می‌شود سفر کرد» داستان‌نویس و فیلمسازی است که از زیبایی‌های اصفهان در روایت سفرش به این شهر در هنگامۀ پاییز می‌گوید، اما حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتی‌اش به نصف‌جهان را به یاد می‌آورَد.

آدم باید خیلی بی‌ذوق باشد که به اصفهان سفر کند، در دل طبیعت و باغات آن غرقه شود، میان معماری نابش از این سو به آن سو برود و تاریک‌روشنِ ادبیات و تاریخ این دیار را تجسم کند، اما شوری در وجودش هویدا نشود! در وجود این شهر شوریده همواره رازها و استعاره‌هایی پنهان بوده است که شاید با دیدگان به نظر نیایند، اما حس می‌شوند، سرها را پرشور و دل‌ها را حیران می‌کنند. آن‌هم نه به وقتی که شهر در بی‌نقص‌ترین روزگار خود به سر می‌برد، بلکه در همین زمانۀ ما که مسافران، زاینده‌رود را کم‌آب یا بی‌آب می‌بینند، بی‌غش‌ترین آثار معماری را زخمی و بی‌رمق در اسارت داربست‌ها دیدار می‌کنند و در خیابان‌ها یا کوچه‌های شهر هزاران چاله‌چوله‌ و نازیبندگی‌ خودنمایی می‌کند، باز هم دیدن اصفهان آدمی را به هیجان می‌آورد و هم‌زمان آرامشی دلنشین به او می‌بخشد.

نمونۀ آن را باید در سفرنامۀ نه‌چندان معروف اصغر عبداللّهی از اهالی قلم کم‌نظیر جنوب ایرانمان، یعنی آبادان گرم و صمیمی یافت. عبداللّهی در همین روزگار ما به اصفهان می‌آید و در خاطرات سفرش موسوم به «در کلمات هم می‌شود سفر کرد» پا به این شهر می‌گذارد. او نیز برخی کم‌وکاستی‌های شهر اصفهان به چشمش می‌آید و آزارش می‌دهد، اما از یادداشتش به نصف جهان معلوم است که خیالش به پرواز درآمده و اشتیاقی یافته که بازتابش در قلم او یافتنی است.

گل‌چینان گل‌چینان به سمت چهارباغ

اصغر عبداللّهی، داستان‌نویس و فیلم‌ساز، در این سفر که روایتش را به قلم می‌آورد، هنگامۀ پاییز است و از زیبایی‌های اصفهان در این موسم فراوان می‌گوید. اما او بارها به اصفهان پا گذاشته و چهار فصل آن را دیده است، و حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتی‌اش به نصف جهان را در یاد دارد و می‌گوید:

«اصفهان شهری نیست که در یک نظر و یک سفر کشف شود. اگر به‌دلخواه مسافر اصفهانی، اردیبهشت هم ماه خوبی است برای نظربازی با شهری که پُر از تکه‌های کوچک نقاشی‌های لاجوردی و فیروزه‌ای است. هم آفتاب دارد، هم نم‌نم باران و نرمه‌بادی که از روی میوه‌های خوش‌طعم درختان کویری گذر کرده است.»

عبداللّهی از نویسندگان قدر و آگاه به ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین است. همین مسئله نیز بر منحصربه‌فردشدن داستان سفرش به اصفهان تأثیری مهم گذاشته است. او سفرنامه‌ای دارد که مثل اصفهان جان و روحی در آن می‌توان یافت. عبداللّهی در این گزارش سفرش به زیبایی از قدرت خیال و تخیل نویسندگی خود بهره می‌برد و غالباً در دیدار با جای‌جای شهر به یاد اثری مکتوب در ادبیات یا تاریخ می‌افتد و به زیبایی با اصفهان کنونی پیوند می‌دهد که شاید از پس خاطر و نوشتار هرکسی بر نیاید.

این داستان‌نویس در همان ابتدای کار از خواننده‌اش می‌خواهد که پیش از هر جاذبه‌ای به دیدار چهارباغ برود: «سلانه‌سلانه یا به قول قجرها گل‌چینان گل‌چینان برو به به سمت چهارباغ» وقتی به چهارباغ می‌رسد، هم‌زمان با دیدن این خیابان شگفت‌انگیز یادش به داستان‌نویسان نامدار اصفهان می‌افتد. و می‌گوید در چهارباغ باید با داستان‌نویس اصفهانی، علی خدایی، قدم زد.

فقط خدایی نیست. این آبادانی وقتی در اصفهان درختان و گل‌ها را در جای‌جای شهر می‌بیند و وقتی آواز پرندگان چون آهنگی دلنواز به دلش می‌نشیند، یاد نویسندۀ فرانسوی، آندره مالرو می‌افتد؛ رمان‌نویسی که رُستنی‌های نصف جهان سرمتش و به‌گفتۀ عبداللّهی در گوشه‌ای از خاطراتش چنین به آن‌ها اشاره می‌کند: «گل ابریشم سرخ و گل‌های کاغذی افشان و سه گل ارغوانی بر یک درخت انار در حیاطی [...].»

 بعد به یادمان می‌آورد که مالرو، مالرویی که تمام دنیا را زیرپا گذاشته بود، حساب سه شهر اصفهان و ونیز و فلورانس را از همۀ دنیا جدا می‌کرد، چون هیچ شهر دیگری به پای زیبایی و شکوه و شیدایی این سه نمی‌رسد. گشت‌وگذار در اصفهان، نویسندگان یا کتاب‌های ادبی بسیار دیگری را به خاطرش می‌رود. «صادق‌ممقلی؛ شرلوک هلمس ایران یا داروغۀ اصفهان» اثر کاظم مستعان‌السلطان و «ده قزلباش» اثر حسین مسرور سخنیار اصفهانی از آن جمله‌اند.

آدم‌هایی دیدم که دیگر زنده نیستند

عبداللّهی با قدم‌زدن و گشتن در اصفهان به‌جز ادبیات، تاریخ را هم پوینده و جاندار در برابر دیدگانش می‌بیند. وقتی در عمارت چهلستون است، ظل‌السطان، شازده قجری و حاکم اصفهان را می‌بیند که چطور دست‌به‌کمر دستور می‌دهد تا آدم‌هایش نقاشی‌های این بنای باشکوه را و گچ‌بری‌های ظریفش را با هرچه که به دستشان می‌آید، تخریب کنند.

بعد در غیاب این شازده قجری پا به اندرونی معروفش می‌گذارد! همان جا که حالا موزۀ هنرهای تزئینی و معاصر شهرمان شده است و تاریخ خودش را دارد، همان جا که قرن‌های درازی به رکیب‌خانه شهره بود. در اندورنی، عبداللّهی ویلفرد اسپاروی اهل انگلستان، معلم سرخانۀ بچه‌های ظل‌السطان را می‌بیند. او در دل این موزه، همان لحظه‌ای از تاریخ اصفهان را به چشم  می‌بیند که اسپاروی با خانوادۀ ظل‌السطان به‌صورت گروهی نمایشنامۀ «توفان» شکسپیر را اجرا می‌کنند، گویی که خیلی از این نمایش نمی‌گذرد و دیوارهای عمارت هنوز آن را به یاد دارند. بعد فرزندان حاکم اصفهان یا نوه‌های ناصرالدین‌شاه دور هم با معلمشان داستانی از ادگار آلن پو می‌خوانند.

 و همۀ این‌ها را عبداللّهی می‌بیند! درگذشتگان بسیاری در یادش جان می‌گیرند. حتی ناصرخسرو و شاردن و گوبینو و ده‌ها نفر دیگر را می‌بیند که هنوز ردشان در اصفهان پیدا می‌شود؛ همان‌طور که در دل هر بنای تاریخی و کوچه و خیابان و منظرۀ شهر آیندۀ این دیار را هم به تماشا می‌نشیند.

او این آینده را در عکس‌ها می‌بیند، مثلاً جایی که از دانشجویان دانشکدۀ هنر اصفهان می‌نویسد: «برو به عمارت پُرنقش و نگار و به سقف نگاه کن و به یاد بیاور که تصویری از تو در تعداد زیادی از این عکس‌های دانشجویان احتمالاً دانشکدۀ معماری حالیه که در غیبت شازده در عمارت توحیدخانه مستقر هستند خواهد بود. آن‌ها تو را به یاد نمی‌آورند، تو هم آن‌ها را فراموش خواهی کرد اما در این عکس‌های دیجیتال باقی خواهی ماند.»

بعد در جایی دیگر دوباره از عکاسی مردم اصفهان و مسافرانش و از عکس‌هایی که عمرشان بیش‌تر از آدم‌هاست برایمان تعریف می‌کند؛ همان عکس‌هایی که وقتی عبداللّهی به آن‌ها خیره می‌شود، احساساتش را درباره‌شان این‌گونه نشان می‌دهد: «آدم‌هایی دیدم که دیگر زنده نیستند. و غم ملایم خودخواسته‌ای در من مِهِ‌ متراکم می‌شود.»

مرجع:

عبداللّهی، اصغر (۱۴۰۰)، «در کلمات هم می‌شود سفر کرد»، تهران: چشمه.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • داوطلبان مورد حمایت جبهه ایستادگی ایران اسلامی در زنجان و خدابنده
  • کاندیداهای موردحمایت جبهه ایستادگی ایران اسلامی درزنجان و خدابنده
  • نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی
  • جای ال‌کاپیتانو خالی؛ سرخیو راموس قهرمانی رئال مادرید را تبریک گفت + عکس
  • مراسم تشییع شهدای تازه تفحص شده در اصفهان آغاز شد
  • متولدین این ماه‌ها از بقیه بااستعدادترند!
  • امام جمعه ساری: ماماها از مسئله زشت سقط جنین فاصله بگیرند
  • لزوم روایت گری حماسه وعده صادق در جامعه
  • حماسه «وعده صادق» روایت فتح می‌خواهد
  • حماسه وعده صادق باید در سطح جامعه روایت گری شود